loading...
سرای هنر و ادبیات جوان
admin بازدید : 45 جمعه 30 آبان 1393 نظرات (0)


سراب

آفتاب است و بيابان چه فراخ!
نيست در ان نه گياه و نه درخت.

غير آواي غرابان،ديگر
بسته هر بانگي در اين وادي رخت.

در پس پرده اي از گرد و غبار
نقطه اي لرزيد از دور سياه:
چشم اگر پيش رود مي بيند
آدمي هست که مي پويد راه.

تنش از خستگي افتاده ز کار.
بر سر و رويش بنشسته غبار.
شده از تشنگي اش خشک گلو.
پاي عريانش مجروح ز خار.

هر قدم پيش رود،پاي افق
چشم او بيند دريايي آب.
اندکي راه چو مي پيمايد
مي کند فکر که مي بيند خواب.

admin بازدید : 46 جمعه 30 آبان 1393 نظرات (0)


عشقي دوباره

رفتي و بي تو ترجمه ي تلخ زندگي
در جاي جاي شهر وجودم سروده شد

با رفتنت بلور غزل هاي من شکست
اي معني طراوت باران عاطفه

بي تو غم ها غريب به شهر دلم نشست
در پاسخ سوال سراسر نياز من

گفتي ککه چشم هاي مرا جا گذاشتي
بعد از عبور ساده ي خود مهربان

  چه زود
دل را ميان حادثه تنها گذاشتي

گرچه گذشت
سالي و دل ها زِ غم شکست
در دل غم است تا تو بيايي ستاره ام
برگرد و عطر عاطفه را باخودت بيار
در انتظار رويش عشقي دوباره ام

اين بود پاسخ تپش قلب عاشقم؟
اين بود پاسخ غزل سرخ انتظار؟
کردي دريغ از دل من يک نگاه را
نورت چه شد ستاره ي من پرتوت کجاست؟

باور نميکنم که تو از ياد برده اي
دل را به شهر آبي ديگر سپرده اي




سرای هنر بازدید : 40 سه شنبه 25 شهریور 1393 نظرات (0)


روشن است آتش درون شب
وز پس دودش
طرحي از ويرانه هاي دور
گر به گوش آيد صدايي خشک:
استخوان مرده مي لرزد درون گور.

 دير  گاهي ماند اجاقم سرد
 و چراغم بي نصيب از نور.

خواب دربان  را به راهي برد.
بي صدا آمد کسي از در،
در سياهي آتشي افروخت.
 بي خبر اما
که نگاهي در تماشا سوخت.

گرچه مي دانم  که چشمي راه دارد بافسون شب،
ليک مي بينم ز روزن هاي خوابي خوش:
آتشي روشن درون شب.

 




سرای هنر بازدید : 23 شنبه 22 شهریور 1393 نظرات (0)



دريچه باز قفس بر تازگيِ باغ ها سَرانگيز است.


اما،بال از جنبش رسته است.


وسوسه ي چمن ها بيهوده است.


ميان پرنده و پرواز،فراموشي بال و پر است.



در چشم پرنده قطره بينايي است:


ساقه به بالا ميرود.ميوه فرو مي افتد . دگرگوني غمناک است.


نور،آلودگي ست.


نوسان ،آلودگي ست.


رفتن،آلودگي.

 

پرنده در خواب بال و پرش تنها مانده است.


چشمانش پرتو ميوه ها را مي راند.


سرودش بر زير و بم شاخه ها پيشي گرفته است.


سر شاري اش قفس را مي لرزاند.



نسيم،هوا را مي شکند:دريچه ي قفس بي تاب است.

سرای هنر بازدید : 51 شنبه 22 شهریور 1393 نظرات (0)


در دور دست


قويي پريده بي گاه از خواب


شويد غبار نيل ز بال و پر سپيد.



لب هاي جويبار


لبريز موج زمزمه در بستر سپيد.


در هم دويده سايه و روشن.


لغزان ميان خرمن دوده


شب تاب مي فروزد در اذر سپيد.



همپاي رقص نازک ني زار


مرداب مي گشايد چشم تر سپيد.



خطي ز نور روي سياهي ست:


گويي بر آبنوس درخشد زر سپيد.



ديوار سايه ها شده ويران.


دست نگاه در افق دور

 


کاخي بلند با مرمر سپيد.





سفر

سرای هنر بازدید : 25 شنبه 22 شهریور 1393 نظرات (0)


پس از لحظه هاي دراز


بر درخت خاکستري پنجره ام برگي روييد


و نسيم سبزي تاروپود خفته ي مرا لرزاند


و هنوز من ريشه هاي تنم را در شن هاي روياها فرونبرده ام


که به راه افتاده ام

 

 
پس از لحظه هاي دراز 


سايه ي دستي روي وجودم افتاد


و لرزش انگشتانش بيدارم کرد


و هنوز من


پرتو تنهاي خودم را


در ورطه ي تاريک درونم نيفکنده ام


که به راه افتاده ام



پس از لحظه هاي دراز


پرتو گرمي در مرداب يخ زده ي ساعت افتاد


و لنگري آمد و رفتش را در روحم ريخت


و هنوز من


در مرداب فراموشي نلغزيده بودم


که به راه افتاده ام

 

پس از لحظه هاي دراز


يک لحظه گذشت


برگي از درخت خاکستري پنجره ام فروافتاد


دستي سايه اش را از روي وجودم برچيد


و لنگري در مرداب ساعت يخ بست


و هنوز من چشمانم را نگشوده بودم


که در خوابي ديگر لغزيدم


درباره ما
Profile Pic
سایت سرای هنر برای تمامی دوست داران هنر و ادبیات ایرانی و کسانی که دوست دارن بیشتر با این موضوعات اشنا شوند با ما همراه باشید و از ما هدیه دریافت کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 121
  • بازدید سال : 872
  • بازدید کلی : 7,995
  • کدهای اختصاصی

    کد


    کد لوگو حمایت از کشور ایران