loading...
سرای هنر و ادبیات جوان
admin بازدید : 44 جمعه 30 آبان 1393 نظرات (0)


سراب

آفتاب است و بيابان چه فراخ!
نيست در ان نه گياه و نه درخت.

غير آواي غرابان،ديگر
بسته هر بانگي در اين وادي رخت.

در پس پرده اي از گرد و غبار
نقطه اي لرزيد از دور سياه:
چشم اگر پيش رود مي بيند
آدمي هست که مي پويد راه.

تنش از خستگي افتاده ز کار.
بر سر و رويش بنشسته غبار.
شده از تشنگي اش خشک گلو.
پاي عريانش مجروح ز خار.

هر قدم پيش رود،پاي افق
چشم او بيند دريايي آب.
اندکي راه چو مي پيمايد
مي کند فکر که مي بيند خواب.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سایت سرای هنر برای تمامی دوست داران هنر و ادبیات ایرانی و کسانی که دوست دارن بیشتر با این موضوعات اشنا شوند با ما همراه باشید و از ما هدیه دریافت کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 34
  • بازدید سال : 785
  • بازدید کلی : 7,908
  • کدهای اختصاصی

    کد


    کد لوگو حمایت از کشور ایران