در دور دست
قويي پريده بي گاه از خواب
شويد غبار نيل ز بال و پر سپيد.
لب هاي جويبار
لبريز موج زمزمه در بستر سپيد.
در هم دويده سايه و روشن.
لغزان ميان خرمن دوده
شب تاب مي فروزد در اذر سپيد.
همپاي رقص نازک ني زار
مرداب مي گشايد چشم تر سپيد.
خطي ز نور روي سياهي ست:
گويي بر آبنوس درخشد زر سپيد.
ديوار سايه ها شده ويران.
دست نگاه در افق دور
کاخي بلند با مرمر سپيد.