چگونه باورش کنم ،سکوت سردِ خانه را؟
دوباره باز مي کنم شکايت زمانه را
زمين سترون و هوا صداي مرگ مي دهد
و شوره زار مي خورد اميد هر جوانه را
و خسته شد خداي عشق و بسته شد صداي عشق
به انزوا کشانده اند جنون عاشقانه را
گناه کرده اي مگر؟به چشم من نگاه کن
که گريه هم نمي کند فرودِ تازيانه را
به نرخ جان فروختند دوبال را به اين قفس
پرنده هاي آسمان،بهاي آب و دانه را
اگرچه دل شکسته ايم ولي هنوز مي شود
غزل سرود و زنده ماند،ترانه کن بهانه را
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
سایت سرای هنر برای تمامی دوست داران هنر و ادبیات ایرانی و کسانی که دوست دارن بیشتر با این موضوعات اشنا شوند با ما همراه باشید و از ما هدیه دریافت کنید
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت